عاشق
من همان عاشق دلباخته ي دربه درم كه به دنبال گلي سرونگون در سفرم
مي روم منت چشمان خيالم بكشم تا به آن قامت طناز نگارم نگرم
هر كجا مي روم آنجا رخ نازت بينم ار نبينم رخ زيباي تو را مي ميرم
هر زمان ياد تو از فكر و خيالم برود دان عزيزم كه همان روز شود خاك سرم
هر زمان وعده ي ديدار تو آيد يادم شوق ديدار تو آتش بزند در جگرم
تا بسازم عسلي از لب لعلت گل من شهد لب هاي تو را با خور و بوسم ببرم
از دو چشمان توگر دور شوم سرورمن سربه پا درغم هجران تو من جامه درم
جزخماري نشده است عايد چشمان جوان
ميگساري وخماري شده است دردسرم
عاشق
من همان عاشق دلباخته ي دربه درم كه به دنبال گلي سرونگون در سفرم
مي روم منت چشمان خيالم بكشم تا به آن قامت طناز نگارم نگرم
هر كجا مي روم آنجا رخ نازت بينم ار نبينم رخ زيباي تو را مي ميرم
هر زمان ياد تو از فكر و خيالم برود دان عزيزم كه همان روز شود خاك سرم
هر زمان وعده ي ديدار تو آيد يادم شوق ديدار تو آتش بزند در جگرم
تا بسازم عسلي از لب لعلت گل من شهد لب هاي تو را با خور و بوسم ببرم
از دو چشمان توگر دور شوم سرورمن سربه پا درغم هجران تو من جامه درم
جزخماري نشده است عايد چشمان جوان
ميگساري وخماري شده است دردسرم
|